شیدایی
به شیدایی سر راهت نشستم
غرور سرکش خود را شکستم
دلی را کز نسیم عشق لرزید
چو گل بر سنبل موی تو بستم
به فتوای جنون یک بار دیگر
ز عقل عافیت فرما گسستم
هویدا دانه ی خال تو دیدم
ز دام واعظ بی مایه رستم
پس از عمری خماری شکرلله
به جای سبحه جام می به دستم
خلاف توبه فرمایان بیدل
دوباره توبه ی خود را شکستم
خدا را مطرب امشب نغمه سرکن
که از کیفیت چشم تو مستم
تو در آیینه خود را می پرستی
من از حسن تو او را می پرستم
مکن منع من از مستی نگارا
که گر مستم به عهدخویش هستم.
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 6:20 توسط عباس خوش عمل
|
«شعله ی آواز» پایگاه سروده های جدی ارادتمند در قالبهای مختلف (سنتی و نیمائی) است.